شاعرانه

اشعار زیبا؛ دفتر بهترین شعرهایی که خوانده‌ام

شاعرانه

اشعار زیبا؛ دفتر بهترین شعرهایی که خوانده‌ام

و گه گاهی
دو خط شعری
که گویای همه چیز است و
خود ناچیز...

۲۴۰ مطلب با موضوع «عاشقانه» ثبت شده است

من 

پری کوچک غمگینی را می شناسم 

که در اقیانوسی مسکن دارد 

و دلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد آرام، آرام 

پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد 

و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.


فروغ فرخزاد 



I know a sad little fairy

who lives in an ocean

and ever so softly

plays her heart into a magic flute

a sad little fairy

who dies with one kiss each night

and is reborn with one kiss each dawn


Forogh Farokhzad

(translated by Karim Emami)

۱ نظر ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۰۹

حرف که می زنی

من از هراس طوفان

زل میزنم به میز

به زیر سیگاری 

به خودکار 

تا باد مرا نبرد به آسمان


لبخند که میزنی

من -عین هالوها- زل میزنم به دست هات

به ساعت مچی طلایی ات

به آستین پیراهنت

تا فرو نروم در زمین


دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرو رفته ای

در کلمه ای انگار

در عین

در شین

در قاف

در نقطه ها


مصطفی مستور

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۳۹

من به تو می‌گویم دوستت دارم
تو به دیگری می‌گویی
او هم به کسی غیر از تو
همین طور دوستت دارمِ من
دست به دست
می‌چرخد
تا این که همه ی شهر
دوستت دارم ِ من را می‌شنوند
بی آن که کسی به کسی رسیده باشد

رسول ادهمی

۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۳۲

غروبم، مرگه رو دوشم طلوعم کن، تو می تونی

تمومم سایه می پوشم شروعم کن، تو می تونی


شدم خورشید غرقِ خون میون مغرب دریا

منو با چشمای بازت ببر تا مشرق رویا


دلم با هر تپش با هرشکستن داره می فهمه

که هر اندازه خوبه عشق همون اندازه بی رحمه


چه راهایی که رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست

خلاصم کن از عشقایی که گاهی هست و گاهی نیست


تو خوب سوختنو می شناسی سکوتو از اونم بهتر

من آتیشم یه کاری کن نمونم زیر خاکستر


می خوام مثل همون روزا که بارون بود و ابریشم

دوباره تو حریر تو مث چشمات ابری شم


دکتر افشین یداللهی


متاسفانه الان با خبر شدم ایشون امروز در اثر سانحه رانندگی از بین ما رفتن... بسیار غمگین شدیم. روحشون شاد

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۵۰

دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

سرو خرامان منی ای رونق بستان من


چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من


هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من


تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم

ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من


بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا

سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من


از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم

ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من


گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو

ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من


یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی

پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من


ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها

ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من


منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی

اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من


مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد

در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من


ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من

بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من


جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا

بی‌تو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من


ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من

ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من


مولانا

۰ نظر ۲۰ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۷

وقتی‌ خدا می‌خواست تو را بسازد،

چه حال خوشی‌ داشت،

چه حوصله‌ای‌!

این موها، این چشم‌ها...

خودت می‌فهمی‌؟

من همه این‌ها را دوست دارم...


عباس معروفی

۰ نظر ۰۳ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۱

سرانجام جایی دارد باران می‌بارد
و برنامه قرار گل ها را تنظیم می‌کند
و حلزون ها را شاد نگه می‌دارد...
تمام چیزی که ارزش دارد این است

ریچارد براتیگان

۰ نظر ۲۵ آذر ۹۵ ، ۲۲:۰۰

 تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا

تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا


تو دیدی هیچ نقشی را که از نقاش بگریزد

تو دیدی هیچ وامق را که عذرا خواهد از عذرا


بود عاشق فراق اندر چو اسمی خالی از معنی

ولی معنی چو معشوقی فراغت دارد از اسما


تویی دریا منم ماهی چنان دارم که می‌خواهی

بکن رحمت بکن شاهی که از تو مانده‌ام تنها


ایا شاهنشه قاهر چه قحط رحمتست آخر

دمی که تو نه‌ای حاضر گرفت آتش چنین بالا


اگر آتش تو را بیند چنان در گوشه بنشیند

کز آتش هر که گل چیند دهد آتش گل رعنا


عذابست این جهان بی‌تو مبادا یک زمان بی‌تو

به جان تو که جان بی‌تو شکنجه‌ست و بلا بر ما


خیالت همچو سلطانی شد اندر دل خرامانی

چنانک آید سلیمانی درون مسجد اقصی


هزاران مشعله برشد همه مسجد منور شد

بهشت و حوض کوثر شد پر از رضوان پر از حورا


تعالی الله تعالی الله درون چرخ چندین مه

پر از حورست این خرگه نهان از دیده اعمی


زهی دلشاد مرغی کو مقامی یافت اندر عشق

به کوه قاف کی یابد مقام و جای جز عنقا


زهی عنقای ربانی شهنشه شمس تبریزی

که او شمسیست نی شرقی و نی غربی و نی در جا


مولانا

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۲۱

این قلب شکسته را که ترمیم کنم

باید به شما دوباره تقدیم کنم...

پس خود همه تکه ای از آن بردارید

سخت است که عادلانه تقسیم کنم


همای

۱ نظر ۱۳ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۵

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم


می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم


زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم


یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم


رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم


شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم


شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم


رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم


حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم


حافظ

۰ نظر ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۴:۳۳

گفته بودی که چرا محو ِ تماشای منی

و چنان محو که یکدم مُژه بر هم نزنی


مُژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز ِ چشم تو به قدر مُژه بر هم زدنی..



فریدون مشیری


پ.ن: این شعر از ابتهاج نیست

۰ نظر ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۱۶

با صدای بی‌صدا
مث یه کوه بلند
مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود یه مرد


با دست‌های فقیر
با چشم‌های محروم
با پاهای خسته
یه مرد بود یه مرد

شب، با تابوت سیاه
نشست توی چشم‌هاش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک

سایه‌اش هم نمی‌ موند
هرگز پشت سرش
غمگین بود و خسته
تنهای تنها

با لب‌های تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره، قطره
قطرهٔ آب، قطرهٔ آب

در شب بی‌تپش
این طرف، اون طرف
می‌افتاد تا بشنفه
صدا، صدا ...
صدای پا، صدای پا ...


شهیار قنبری 

۰ نظر ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۶

آن‌که می‌گوید دوستت دارم

خُـنـیـاگر غمگینی‌ست

که آوازش را از دست داده است


ای کاش عشق را

زبان ِ سخن بود


هزار کاکلی شاد

در چشمان توست

هزار قناری خاموش

در گلوی من


عشق را

ای کاش زبان ِ سخن بود


آن‌که می‌گوید دوستت دارم

دل اندُه گین شبی ست

که مهتابش را می جوید


ای کاش عشق را

زبانِ سخن بود


هزار آفتاب خندان در خرام ِ توست

هزار ستاره‌ی گریان

در تمنای من


عشق را

ای کاش زبان سخن بود


 احمد شاملو

۰ نظر ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۳

بار اول که دیدمت

هدیه ام برایت

چه بود؟

بجز زخم های کهنه !

که دیگر

هیچ رنگی از افتخار با خود نداشتند

زخم هایی که

چکه چکه

حسرت می چکید از آنها!

حیف !

نمی شود دوبار مرد

و این منم

مردی نیمه جان

در میانه جنگی نابرابر

تو با سلاح چشمانت

و من

زخمی و بی سلاح!

تسلیم....افتاده بر خاک!


حمید رسمتی

۱ نظر ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۸

اولین بار،

که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است

تب می‌کنم، عَرق می‌کنم، می‌لَرزم، جان می‌دهم

هزار بار،

می‌میرم و زنده می‌شوم پیشِ چشم‌های تو،

تا بگویم دوستـت دارم،

اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم،

خیلی سخت است.


امّا آخرین بار، آن از همیشه سخت‌تر است،

و امروز می‌خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم!

و بعد راهم را بگیرم و بروم..

چون تازه فهمیدم،

تو هرگز دوستم نداشتی!


شل سیلور استاین

۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۱

وقتی ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺍﺯ ﻏﺰﻝ ﻣﻦ سخنی ﻫﺴﺖ

یعنی ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺗﻮ؛ 

همه ﺟﺎ ﺗﻮ

همه ﺟﺎ ﺗﻮ


ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﭼﺮﺍ ﻣﻦ؟!

ﺗﺎ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ی ﺧﻠﻖ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ...


محمدعلی بهمنی

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۳۷

نه!

همیشه براى عاشق شدن

به دنبال باران و بهار و بابونه نباش

گاهى 

در انتهاى خارهاى یک کاکتوس 

به غنچه اى مى رسى 

که ماه را بر لبانت مى نشاند 


گروس عبدالملکیان

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۵ ، ۲۰:۴۹

اسلحه ات را غلاف کن

و پرچمت را 

بر فراز دهلیزهای قلبم

فرو کن

تو 

پیش از آغاز این جنگ 

مرا 

فتح کرده ای ...


کامران رسول زاده

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۲:۰۱

کنار پنجره مینشینی

برایت چای میریزم؛

دزدکی،

کمی عشق

به چایت اضافه میکنم

سمَّش که اثر کرد

میبوسمت...


مریم قهرمانلو

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۴

تو ماهی و من، ماهی این برکه ی کاشی

اندوه بزرگی ست، زمانی که نباشی!


آه از نفس پاک تو و، صبح نشابور

از چشم تو و، حجره ی فیروزه تراشی


پلکی بزن ای، مخزن اسرار، که هر بار

فیروزه و یاقوت، به آفاق بپاشی!


ای باد سبک سار! ، مرا بگذر و بگذار!

هشدار! ، که آرامش ما را، نخراشی


هرگز به تو دستم نرسد، ماه بلندم!

اندوه بزرگی ست، چه باشی چه نباشی


علیرضا بدیع

۱ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۹