شاعرانه

اشعار زیبا؛ دفتر بهترین شعرهایی که خوانده‌ام

شاعرانه

اشعار زیبا؛ دفتر بهترین شعرهایی که خوانده‌ام

و گه گاهی
دو خط شعری
که گویای همه چیز است و
خود ناچیز...

به انسان بودنت شک کن

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ب.ظ

به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی

ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری

ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی

ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر گفتی خدا ترسی

ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر هر ساله در حجی

ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی

 

به انسان بودنت شک کن اگر مرگ مرا دیدی

ولی قدر سری سوزن ز جای خود نجنبیدی

 

مریم نیکوبخت

 

پ.ن: متاسفانه عده ای این شعر زیبا را به بانو فروغ نسبت میدن و در شبکه های اجتماعی منتشر میکنن؛ نمی دونم چرا واقعا! شعر به این زیبایی، یعنی اینقدر تنبل شدیم که حتما باید اسم مولانا و فروغ و هدایت و دکتر سمیعی  و ... بالای ی مطلبی باشه تا بخونیمش؟ :| یا هدف چیز دیگه است؟! 

۹۴/۰۴/۱۰

نظرات  (۴)

۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۱۸ علاقمند ادبیات

 

"مستضعفی" در این غزل وصله ی نچسبی است نه کلمه ی کلیدی است نه بار معتایی خاصی را می

خواهد برساند و نه قافیه قرار گرفته بنابراین این همه واژه وجود دارد که می توان جایگزین آن کرد .

پس واژه ها را به جا باید استخدام کرد. در کل غزلی است که نمره ی قبولی را می گیرد اما می توانست بهترهم باشد اما هنوز خیلی مانده که به غزلهای بزرگان معاصر برسد. به طور نمونه غزلی که فروغ در استقبال از غزل استاد ابتهاج سروده است را مجددا" بخوانید: 


چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی 
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
دست مرا که ساقه سبز نوازش است
با برگ های مرده همآغوش می کنی
گمراه تر ز روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش می کنی
ای ماهی طلائی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی
تو دره بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی ؟”
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۲۲ علاقمند به ادبیات
با عرض پوزش اصل غزل سرکار خانم نیکوبخت هم به این شکل است :

به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی

ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی

به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری

ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی

به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی

ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی

به انسان بودنت شک کن اگر گفتی خدا ترسی

ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی

به انسان بودنت شک کن اگر هر ساله در حجی

ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی

به انسان بودنت شک کن اگر مرگ مرا دیدی

ولی قدر سری سوزن ز جای خود نجنبیدی

 

پاسخ:
بسیار متشکرم از نظرات خوب و درست شما، امیدوارم نگاه دقیقتون رو از وبلاگ بنده کم نکنید و راهنما باشید...
وقت بخیر

(شعر تصحیح شد)

سلام بسیار عالی بود معانی بسیار ارزشمندی رو اون گنجانده شده بود

موفق باشید

۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۴:۴۰ مریم نیکوبخت

درود و عرض ادب خدمت شما

بنده مریم نیکوبخت هستم و بسیار سپاسگزارم بابت لطفی که به شعر من داشتین.

آدرس پیجم رو میذارم براتون. خوشحال میشم اونجا ببینمتون.

https://instagram.com/maryam.nikoubakht?igshid=YmMyMTA2M2Y=

پاسخ:
درود بر شما سرکار خانم نیکوبخت
نظر لطفتون به وبلاگ شاعرانه مایه افتخار بنده هست.
متاسفانه چند سالی هست که دیگه حساب اینستاگرام ندارم ولی حتما در اولین فرصت با حساب خواهرم به پیچ اتون سر خواهم زد :)
مانا باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی