شاعرانه

اشعار زیبا؛ دفتر بهترین شعرهایی که خوانده‌ام

شاعرانه

اشعار زیبا؛ دفتر بهترین شعرهایی که خوانده‌ام

و گه گاهی
دو خط شعری
که گویای همه چیز است و
خود ناچیز...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصطفی مستور» ثبت شده است

حرف که می زنی

من از هراس طوفان

زل میزنم به میز

به زیر سیگاری 

به خودکار 

تا باد مرا نبرد به آسمان


لبخند که میزنی

من -عین هالوها- زل میزنم به دست هات

به ساعت مچی طلایی ات

به آستین پیراهنت

تا فرو نروم در زمین


دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرو رفته ای

در کلمه ای انگار

در عین

در شین

در قاف

در نقطه ها


مصطفی مستور

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۳۹

خرمن گیسویت را نمی خواهم

و کمان ابرویت را

یا نرگس چشم

یا غنچه ی دهان

یا قامت سر

یا لب لعل

و ماه صورتت را

نمی خواهم

آه،

اگر چیزی هست

برای رام کردن این اسبِ وحشیِ روح

صدایت صدایت صدایت

تنها صدایت از پشت تلفن راه دور...


مصطفی مستور

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۳:۱۲

پرهیز از نگاه کردن به کسی که

 شوق دیدنش کلافه ات کرده،

تردید مبهمی را 

به یقینی روشن

 تبدیل می کند:

"عاشق شده ای" 


مصطفی مستور

۰ نظر ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۵۸